وبلاگ هم‌‌افزایی دانشجویان  دکتر حسینی مطلق- motlagh@iust.ac.ir

وبلاگ هم‌‌افزایی دانشجویان دکتر حسینی مطلق- motlagh@iust.ac.ir

دانشکده مهندسی صنایع- دانشگاه علم و صنعت ایران
وبلاگ هم‌‌افزایی دانشجویان  دکتر حسینی مطلق- motlagh@iust.ac.ir

وبلاگ هم‌‌افزایی دانشجویان دکتر حسینی مطلق- motlagh@iust.ac.ir

دانشکده مهندسی صنایع- دانشگاه علم و صنعت ایران

موضوع انشاء: روزهای همینجوری . . .

اصلا نمیدونم همین که اومدم اینجا و کارشناسی ارشد خوندم کار درستی بود یا نه! واقعا نمیدونم، حس بدیه وقتی ادم به این مرحله میرسه. جدا از اون همه زحمتی که برای قبول شدن کشیدیم فکر اینکه به جای این دو سال کلی موقعیت دیگه توی زندگیمون داشتیم و ندیدیمشون ادمو اذیت میکنه. نمیدونم حس پشیمونیه یا نه اما میشد رفت سر کار و الان با دو سال سابقه کار و پیدا کردن کلی کانال ارتباطی مثل الان توی نقطه صفر نبود یا اینکه اون موقع جرات میکردم و برای این دوران مثل خیلی از همکلاسی‌های دیگه که با معدل 15 رفتن، می رفتم یه کشور اروپایی و الان بعد از دو سال درس خوندن نا امید نبودم، به قول همون خارجیا Decisions, Decisions!!!!  

 اما خب مهمترین چیز توی زندگی ادما هدفه، یعنی همه چی به هدف ادم برمیگرده اینکه چطوری میاد دانشگاه، سر کلاس چقدر درس گوش میده و حتی اینکه چطور لباس میپوشه! مسلما واسه من هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت شدن هیچ وقت هدف نبود اما اگه قرار بود یه بار دیگه فوق لیسانس بخونم شاید سر کلاسای درس انقدر شیطنت نمیکردم و یکم از خودم پیش اساتید خاطره بهتری به جا میذاشتم یا اینکه مثل بعضی از همکلاسی هام از هر درس 5 تا مقاله در می‌آوردم و رزومه تحصیلیم رو از 3 صفحه به 5 صفحه ارتقا میدادم!!!!! اما همه چی به هدف ادم برمیگرده! شاید اگه من هم با دوست صمیمیم توی کلاسا (مخصوصا آخرین کلاسای هر روز) انقدر پچ پچ نمیکردم و یه بخشی از زمان های خندیدنمون رو صرف درس گوش دادن درس میکردم استاد بهمون نمره بهتری میداد و معدل بالاتری داشتم! نمیدونم شاید الان که این همه زمان از اون روزا میگذره این حرف رو میزنم، شاید اگه باز هم زمان به عقب برگرده من همون ادم سابق بشم و دست از شیطونی بر ندارم. اما خب توی داستان من یه چیزی خیلی واضحه، من که انقدر به هدف اهمیت میدم و میگم همه چی به هدف ادم بر میگرده شاید اگه زمانبندی بهتری داشتم و سر وقت هر کاری رو انجام میدادم الان تاریخ دفاعم انقدر عقب نمی افتاد. فکر نکنین تاریخ دفاع از مهر بشه آبان یا دی تاثیری داره، نه واقعا همه ماها و همکلاسی هامون بلاخره یه روزی دفاع میکنیم و تموم میشه، موضوع سر خستگی خودمونه، موضوی سر اینه که آدم هر روز برنامه میریزه بعد از دفاع چی کار میکنه و تکلیف زندگیش چیه، همین! شاید بهتر باشه بگم همه چی به هدف و زمانبندی ادم برمیگرده، شاید اگه زودتر فایل سمینارمو تحویل میدادم مجبور نبودم دوبار ازش دفاع کنم، شاید اگه زودتر توی جو پایان نامه قرار میگرفتم و مسئلمو دقیق مشخص میکردم مجبور نبودم کل تابستون رو برم دنبال مطالعه موردی و دونه دونه تعریف کردن متغیرهای مدلم،  این زمان رو Save می کردم برای زبان خوندن که الان استاد راهنما هرروز بهم یاداوری نمیکردن "اگر زمانبندی خوبی داشتی، زمان دفاع و چاپ مقالاتت جلوتر می‌افتاد و میتونستی الان که بهشون احتیاج داری توی رزومت بیاریشون" !!                                           

 فکر نمیکنم لازم باشه این درد و دل از این طولانی تر بشه، همه شماهایی که تا اینجای متن رو خوندین حتما منظورمو فهمیدین، دوستای من خیلی مهمه که ادم توی زندگی کاری کنه که بعدا حسرت نخوره!

همیشه شاد و موفق باشین

 

نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا جلالی یکشنبه 9 آذر 1393 ساعت 20:29

دقیقاً!
سخن از زبان ما می گویید!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد