مقدمه:
موفقیت سازمانها و شرکتها بهطور فزآیندهای با موفقیت زنجیرههای تأمین آنها گره خورده است و براین اساس ارتقاء و بهبود زنجیرههای تأمین به عنوان دغدغه اصلی مدیران سازمانها به شمار میآید. در حال حاضر بهرهگیری از رویکردهای نوین ناب و چابک در هدایت و مدیریت زنجیرههای تأمین، موفقیت آنها را در تضمین اهداف سازمانی از جمله سودآوری، جلب رضایتمندی مشتریان و کاربران نهایی محصولات و حضور مستمر و موفق در بازار به اثبات رسانده است. ارزیابی ناب بودن و چابکی زنجیره تأمین به سازمانها و شرکتها کمک میکند تا ضمن شناسایی و اولویتبندی شاخصها و معیارها رویکرد مناسب زنجیره تأمین را از بین رویکردهای مطرح، انتخاب نموده و شاخصها و زنجیره تامین، مشخص شده را بر حسب اولویتبندی آنها، در بین اجزاء و عناصر زنجیره تأمین سازمان توسعه دهند.با وجود آنکه ضرورت و اهمیت چابکی و ناب بودن زنجیره تأمین با توجه به لزوم سرعت عمل پاسخگویی به مشتریان، تغییرات روز افزون بازار و نیازهای مصرفکنندگان و غیره در بسیاری از صنایع، چه از نظر علمی و چه از بعد تجربی، بر کسی پوشیده نیست، شرکتهای تولیدی توجه چندانی به این مسائل و ترسیم و توسعه زنجیره تأمین خود ندارند. لذا بمنظور رقابت موثر و مدیریت هزینهها، سازمانها باید به دنبال روشی برای بهترین استفاده از قابلیتها، منابع و مهارتها در سراسر زنجیره تامین خود باشند. اولین قدم، شناسایی طراحی شبکه زنجیره تامین بهینه است که به تصمیمگیری در مورد اینکه کدام محصول، فرآیند و یا خدمت باید ایجاد شود میپردازد و نیز مقدار ظرفیت برای ساخت و یا دخیره سازی و چگونگی توزیع کالا را معین میکند. (یو و همکاران ۲۰۰۸ ) به طراحی شبکه زنجیره تامین پرداختند که شامل تصمیمگیری استراتژیک است اما این تصمیمگیریها اثرات مستقیم و غیرمستقیم در تصمیمگیریهای تاکتیکی و عملیاتی دارند. زنجیرههای تامین به عرضکنندگان خاصی وابسته شدهاند و به شدت در مقابل عدم قطعیت در عرضه و تقاضا آسیب پذیرمیباشند. مدیریت کردن عدم قطعیت در زمانیکه سازمانها در حال تلاش برای کاهش موجودی و ارائه محصولات با چرخه حیات کوتاه هستند، بسیار دشوار است (هیل۲۰۱۱). برخی از اطلاعات مورد نیاز برای مدیریت زنجیره تامین همیشه ناشناخته خواهند بود برای مثال تقاضای بازار و نیروی انسانی میتوانند دارای عدم قطعیت باشند. عدم قطعیتها میتوانند اثرات مثبت و منفی روی زنجیره ایجاد کنند. سازمانهایی که دارای زنجیرههای بزرگ و پیچیده هستند مانند زنجیرههای خودرو، به طور فعالانه نیاز به مدیریت ریسک دارند. برای مثال حادثه رعد و برق در مکزیکو سیتی منجر به آتشسوزی در کارخانه فیلیپس و نابودی میلیونها ریز تراشه شد بمنظور کاهش خطرات، مدیران زنجیره تامین، استراتژیهای مناسبی را درنظر میگیرند. مدیران باید قابلیت تشخیص ریسکهای ممکن در سیستم خود را داشته باشند و نتایج ممکن را پیشبینی کنند و از یک استراتژی کنش و واکنش مناسب استفاده کنند. تولیدکنندگان تویوتا، فراری، نوکیا، در شناسایی این خطرات و خنثی کردن اثرات منفی آنها، پیشی گرفتهاند. برخی از محققان مانند چوپرا (۲۰۰۴) و تام لین(۲۰۰۶) یک طبقهبندی جامع برای استراتژی مدیریت ریسک در زنجیره تامین پیشنهاد دادهاند.
مروری بر پیشینه تحقیق:
انواع ریسک:
هر زنجیره تامین شامل تعدادی آسیب پذیریهای داخلی مانند (اختلالات خطوط ارتباطی بین تسهیلات و اعتصابات کارگری،... ) و آسیب پذیریهای خارجی (سیل، زلزله، جنگ، آتش سوزی، حملات تروریستی،...) که میتوانند کیفیت و جریان مواد و اطلاعات را مختل کنند و یا به تاخیر بیندازند (چوپرا ۲۰۰۴).
۱-ریسک تاخیر بدین معنا است که جریان اطلاعات و یا مواد میتوانند بر اثر شکست در مرحله تولید، شکست در سیستم و یا عدم توانایی تامین کننده در پاسخگویی سریع به تقاضا، در زمان دیرتری به دست مشتری برسد.
۲-ریسک اختلال بدین معنا است جریان اطلاعات و مواد، به دلیل عرضه برنامه ریزی نشده و تغییرات در تقاضا در زنجیره میتوانند مختل شوند.
۳-ریسک کیفیت بدین معنا است که ممکن است محصولات طی فرآیند تولید و یا حمل و نقل به دلیل اطلاعات کم تولیدکننده و یا تصمیمگیرنده در طول زنجیره تامین دچار آسیب بشوند لذا منجر به عدم برآورد نیاز مشتری در طول زنجیره تامین میشود.
۴-ریسک پیشبینی بدین معنا است که عدم تطابق بین نیاز واقعی بازارها و پیشبینی کارخانهها منجر به ریسک در پیشبینی میشود. (چوپرا ۲۰۰۴).
تعداد زیادی از نویسندگان پیشنهاد دادند که سازمانها از چند استراتژی زیر برای کاهش ریسک میتوانند استفاده کنند.
۱-استراتژی موجودی اضطراری تضمین میکند که جریان مواد مختل نمیشود. هیل (۲۰۱۲)
۲-استراتژی عرضهکننده و یا تسهیلات جایگزین تضمین میکنند که چندین گزینه برای تولید و یا خدمت رسانی در زنجیره وجود دارد. (یانگ ۲۰۰۹)
۳-استراتژی توسعه عرضهکنندگان بمنظور افزایش فرآیند ثبات عرضهکنندگان و جریان اطلاعات در طول زنجیره تامین میباشد.(هیل ۲۰۱۲)
۴-استراتژی منافع مشترک بمنظور افزایش ثبات عرضهکنندگان در طول زنجیره تامین میباشد.(بابیچ ۲۰۰۸).
نوآوری مقاله:
۱-تمام مقالات مدیریت ریسک زنجیره تامین به بررسی فقط یک و یا به ندرت ۲ استراتژی کاهش ریسک مانند ظرفیت مازاد، جایگزینی تسهیلات، ...پرداختهاند. که در این مقاله ۴ نوع استرای کاهش ریسک معرفی شده است.
۲- در پژوهشهای قبلی مساله ریسک را در مراکز تولید یا خطوط حمل و نقل در نظر گرفتهاند ولی در این مقاله مساله ریسک را در هر دو مورد در نظر گرفته است.
زنجیره تامین دارای چندین تولیدکننده، عرضهکننده و خردهفروش است و هر خردهفروش محصول خود را به مراکز توزیع سفارش میدهد. مراکز توزیع سفارشات را هماهنگ میکنند و آنها را به تولیدکنندگان میرسانند و کالاهای تولید شده توسط تامینکنندگان از طریق مراکز توزیع به دست خردهفروش میرسند. اختلال در فرایند عرضه به دو دلیل اتفاق می افتد. ۱-اختلال در خطوط ارتباطی بین تسهیلات ۲-اختلال در فرایند عرضه.
ساختار این مقاله به صورت زیر خلاصه میشود
۱- مدلسازی طراحی شبکه زنجیره تامین با استفاده از فرمول مبتنی بر مسیر
۲-مساله مدلسازی شامل ۴ استراتژی مختلف کاهش ریسک است.
۳-ساخت مدل رباست با در نظر گرفتن چندین شاخص استواری
۴-پیاده سازی مدل با استفاده از یک مثال موردی از صنعت خودرو سازی.
بیان مساله:
در این مقاله ۴ نوع استراتژی متفاوت برای مقابله با ریسک در ۴ سطح از زنجیره تامین در نظر گرفته شده است. هر خردهفروش سفارشات خود را به مراکز توزیع میدهد و مراکز توزیع یک هماهنگی بین خردهفروش و ارسال سفارشات به کارخانهها و سپس به عرضهکنندگان ایجاد میکند. کارخانهها مواد را دریافت میکنند و به تولید محصولات میپردازند. و آنها را به مراکز توزیع، ارسال میکنند و در مراکز توزیع عملیات بسته بندی و برچسب گذاری قبل از رسیدن به دست خردهفروشان انجام میشود. ۴ استراتژی در نظر گرفته شده به صورت زیر است.
۱-موجودی اضطراری در مراکز توزیع
۲-موجودی اضطراری در یک مرکز توزیع (که سایر مراکز توزیع به این موجودی دسترسی دارند)
۳-مازاد ظرفیت در عرضه
۴-جایگزینی عرضهکنندگان یا تسهیلات در زنجیره تامین
زنجیره تامین با دو نوع ریسک متفاوت به صورت زیر روبه رو شده است.
۱-عدم قطعیت در تقاضا
۲-عدم قطعیت در عرضه
در ابتدا یک مدل زنجیره تامین ناب استفاده شده است که نشان میدهد چگونه استرایهای مختلف کاهش ریسک میتوانند برای خنثی کردن اختلالات و حداکثر کردن سود در زنجیره موثر واقع شوند.
سپس مدل ناب بمنظور اضافه کردن تابع هدف دیگری برای کاهش زمان فرآوری توسعه داده شد. این عبارت جدید از تابع هدف شامل پارامتر عدم قطعیت در زمان است و از رباست برتسیماس و سیم (۲۰۰۴) برای ساختن قسمت دوم رباست برای مقابله با عدم قطعیت پارامتر زمان استفاده شده است. این عدم قطعیتها زنجیره تامین را برای تعیین تعداد بهینه تسهیلات، مکانها و ظرفیت ناتوان میکند. در قسمت بعدی یک تکنیک به نام (p-رباست اصلاح شده) برای ساختن اولین قسمت مدل رباست و بمنظور در نظر گرفتن اختلالات ممکن در زنجیره تامین استفاده شده است. در بخش بعدی ابتدا در مورد مسیرهای متناوب در زنجیره تامین بحث میشود و سپس مدل زنجیره تامین ناب و پاسخگو توسعه داده میشود.
مسیرهای زنجیره تامین متناوب:
قبل از توسعه تعدادی متفاوت سناریو در زنجیره تامین، ابتدا باید مسیرهای متناوب را تاسیس کرد تا محصولات از عرضهکننده به دست مشتری برسند. هر مسیر بالقوه از یک عرضهکننده در سطح اول شروع میشود و از کارخانهها و مراکز توزیع عبور میکند و در نهایت کالا به دست خردهفروش میرسد. مسیرهای متفاوتی میتواند در ساختار شبکه زنجیره تعریف شود ولی حمل و نقل در برخی از مسیرهای شبکه شدنی نیست. اگر چه تمام مسیرها در شرایط نرمال در دسترس هستند ولی بعضی از آنها هنگامیکه اختلالی در شبکه به وجود آید در دسترس خواهند بود. به هر نوع اختلال یک سناریو میگویند، که احتمال رخداد آن مستقل از سایر سناریوها میباشد. ۴ نوع استراتژی مطرح شده میتواند برای بهینه کردن عملکرد زنجیره تامین در هر سناریو استفاده شود در شکل۱ مسیرهای اضطراری از نوع ۱ برای اجرای سناریو ۱ نشان داده شده است که با یک تولیدکننده بالقوه در مرکز توزیع شروع میشود که باید قبل از رسیدن به خردهفروش از مرکز توزیع دیگری عبور کند.
شکل ۱مسیرهای بالقوه اضطراری در ساختار شبکه زنجیره برای اجرای استراتژی ۱ را نشان میدهد.
مدل ریاضی:
بمنظور توسعه مدل ریاضی مساله ابتدا به محاسبه سود هر بازار در طول سناریو S پرداخته شده است.
اولین عبارت تابع هدف، درآمد بازار m در زنجیره تامین را نشان میدهد. عبارت دوم هزینههای نگهداری (محصولات با ماندگاری بالا) و یا ارزش بازیافتنی (برای محصولات فساد پذیر) را نشان میدهد. عبارت سوم هزینههای کمبود ناشی از فروش از دست رفته را نشان میدهد و عبارت آخر هزینه انتقال محصولات در طول مسیر را نشان میدهد. هر خردهفروش باید تقاضای خود را در هر دوره زمانی پیشبینی کند و تقاضای خود را قبل از دوره بعدی سفارش بدهد و در پایان هر دوره زمانی محصولات فروخته نشده میتوانند برای دوره بعدی نگهداری شوند. تقاضا نامشخص در نظر گرفته میشود. از یک روش برنامهریزی تصادفی دو سطحی برای فرموله کردن مساله بمنظور نشان دادن دو نوع مختلف تصمیمگیری با افقهای برنامهریزی متفاوت استفاده میشود. تصمیمگیری-های استراتژیک و بلند مدت درمورد طراحی شبکه زنجیره تامین (تعداد و مراکز تسهیلات زنجیره تامین) برای سطوح بالای زنجیره، گرفته میشود و تصمیمات عملیاتی و کوتاه مدت در طول شبکه زنجیره تامین برای سطوح پایین گرفته میشود.
محدودیتها:
محدودیت ۱و۲و۳:تسهیلات در طول مسیرهای فعال، باید احداث شوند.
محدودیت ۴و۵و۶:فقط محصولات تولید شده از مواد اولیه میتوانند به عنوان موجودی اضطراری درمراکز توزیع احداث شده نگهداری شوند.
محدودیت ۷:انتقال درصورتی انجام میشود که مسیرها در طول سناریو S در دسترس باشند.
محدودیت ۸:در هر سناریو مقدار جریان محصولات از جانب عرضهکنندگان باید کمتر از مقدار ظرفیت دریافتی عرضهکنندگان باشد.
محدودیت ۹:مجموع جریانهای عبوری و دریافتی از موجودی اضطراری در هر مرکز توزیع باید کمتر از طرفیت هر مرکز توزیع باشد.
محدودیت ۱۰:در طول زمان اختلال مقدار موجودی اضطراری خروجی نمیتواند بیشتر از مقدار ذخیره شده باشد.
اختلالات در زنجیره تامین به عنوان سناریوها تعریف میشوند. برخی از مسیرهای بالقوه از زنجیره بعلت غیر قابل دسترس بودن امکانات، غیرفعال هستند. برای مثال n حالت از خرابی تسهیلات و m حالت از اختلالات حلقههای زنجیر را در نظر بگیرید در بدترین حالت دو به توان n+mحالت مختلف از سناریوها را برای مساله میتوان تعریف کرد. برای هر سناریو مدل مساله حل میشود و مقدار جواب بهینه را برای هر سناریو محاسبه میشود. مساله دو سطحی به صورت تک سطحی فرموله میشود. بر اساس این مدل مسیر t در شرایط نرمال(بدون هیچ اختلالی) به بازار m خدمت رسانی میکند و در حالتی که سناریو در نظر گرفته میشود، غیر قابل استفاده است. سایر مسیرهای فعال نمیتوانند به منظوز خدمت رسانی به بازار استفاده شوند. در این حالت ظرفیت اضافی از تسهیلات برای پاسخگویی به نیاز مشتری در مسیرهای جدید مورد نیاز است و یا تقاضای بازار m میتواند توسط موجودی اضطراری مسیر t و یا توسط موجودی اضطراری سایر مسیرها برآورده شود. مکانیزم مدل پیشنهاد شده فقط به زنجیره تامین بدست آمده در این مقاله محدود نمیشود. برای مثال زنجیره تامینی با ساختار شبکه متفاوتی که شامل چندین عرضهکننده، کارخانه، مرکز توزیع و خردهفروش است در نظر بگیرید که به راحتی میتوان از مدل پیشنهاد شده در این مقاله فقط با تغییر دادن مفهوم مسیرها استفاده کرد. در زنجیره تامین جدید هر مسیر با یک عرضهکننده در اولین سطح شروع میشود و از یک کارخانه و سپس یک مرکز توزیع عبور میکند و در نهایت به یک خردهفروش منتهی میشود. با تعریف این مسیر جدید میتوان همان مدل را در زنجیره تامین جدید با فرض اینکه شبکه باید یک گراف جهت دار غیر مدور باشد، به کار برد.
مدل پاسخگو:
زنجیره تامین پاسخگو باید توانایی پاسخگویی به تقاضای پیشبینی نشده را داشته باشد. بنابراین باید یک تابع هدف با کم کردن زمان فرآوری زنجیره تامین به مدل ریاضی اضافه کرد که عبارت اول تابع هدف، زمان فرآوری را حداقل میکند و عبارت دوم تابع هدف بیشترین تقاضای برآورده نشده را میکاهد. با اضافه کردن تابع هدف جدید محدودیتها به صورت زیر نوشته میشوند.
محدودیتها:
محدودیت ۱:بیشترین زمان مورد نیاز برای رسیدن محصولات به خردهفروش m را در سناریو s محاسبه میکند.
محدودیت ۲: بیشترین زمان مورد نیاز برای رسیدن محصولات به خردهفروش m را درتمام سناریوهای ممکن محاسبه میکند
محدودیت ۳:طولانیترین زمان فرآوری در زنجیره باید محاسبه شود.
محدودیت ۴:به منطور افزایش توانایی زنجیره تامین برای پاسخگویی تقاضای ممکن بازارها این محدودیت به محاسبه تفاوت بین بیشترین تقاضا از بازار m و محصولات تولید شده در سناریو s میپردازد.
محدودیت ۵:بیشترین تقاضای برآورد نشده خردهفروش m در سناریو s را محاسبه میکند.
محدودیت ۶:بیشترین تقاضای پاسخ داده نشده در زنجیره تامین را محاسبه میکند که عبارت دوم تابع هدف به حداقل کردن این قسمت از محدودیت میپردازد.
محاسبه پارامتر زمان (زمان تولید، انتقال،... ) به راحتی نمیباشد زیرا در واقعیت دارای عدم قطعیت میباشد. و از رباست برتسیماس و سیم (۲۰۰۴) برای مقابله با عدم قطعیت استفاده شده است. برای استفاده از این رویکرد پارامترهای جدیدی را باید تعریف کرد.
با اضافه کردن تابع هدف دوم و محدودیتهای مربوط به آن بمنظور بدست آوردن مدل جامع برای طراحی ساختار شبکه زنجیره تامین، یک روش برای حل آن پیشنهاد شده است.
روش حل:
مدل پیشنهاد شده در بخش قبلی(MINL) یک مدل غیر خطی عدد صحیح مختلط است. با توجه به نوع تابع توزیع نقاط تقاضا بازار، حالت اول عبارت تابع هدف متفاوت است و در برخی موارد مانند توزیع نرمال، محاسبه عبارت به سادگی امکان پذیر نیست از آنجا که این تابع محدب است با تقریب رگرسیون خطی، به خطی سازی آن پرداخته میشود. از یک تبدیل تکهای خطی، عبارت غیر خطی را به بازههای کوچکتر تقسیم کرده و به جایگزین کردن تابع محدب هر بازه با خط راست، میپردازد. شکلهای زیر محدوده تابع را نشان میدهد که به ترتیب به ۴ و ۵ بازه تقسیم شدهاند که با افزایش تعداد بازهها، میزان تقریب کاهش مییابد و این تقریبها مدل غیر خطی را به یک مدل خطی تبدیل میکنند.
بعد از خطی کردن تابع توزیع تقاضا بازار، چندین بازه تقریبی برای هر بازار وجود دارد و به تعریف چندین متغیر جدید برای انتخاب بازه جدید احتیاج است بعد از خطی کردن مدل، تابع هدف و محدودیتهای جدید به صورت زیر در میآیند.
تابع هدف فوق بیان میکند برای هر بازار فقط یک بازه میتوان انتخاب کرد.
محدودیت ۱ و ۲:برای بازهها کران پیدا میکند.
با استفاده از این روش خطی سازی، مدل پیشنهاد شده خطی شده و به راحتی با نرم افزار GAMS,LINGO حل میشود.
مطالعه موردی:
چگونگی عملکرد مدل پیشنهاد شده با استفاده از دادههای بزرگترین زنجیره تامین خودرو در شرق خاورمیانه که با عدم قطعیت عرضه و تقاضا مواجه است بررسی شده است. IKC بازار اول، SAC بازار دوم، KKC بازار سوم به عنوان بزرگترین کارخانه خودرو سازی در این منطقه محسوب میشوند که تمام این کارخانهها دارای چندین سطح عرضهکننده هستند. NMC، بازار چهارم به مونتاژ برخی از انواع موتورها و ارسال آنها به ۳ کارخانه دیگر میپردازد.
در این مساله فرآیند عرضه به دلیل تاخیر در ارسال مواد اولیه مختل میشود. دادههای جمعآوری شده از SAMC(کارخانه تولید چرخ دنده) و جداول موجود در مقاله نشان میدهد که ۲۵ درصد از سفارشات عرضهکننده ۲ و ۵ درصد از سفارشات عرضهکننده ۱ با تاخیر ارسال میشوند درحالیکه هزینه خرید چرخ از عرضهکننده ۱بیشتر از عرضهکننده ۲ است. ۴ سناریو برای بررسی این مساله وجود دارد. سناریو ۱-فقط محصولات عرضهکننده ۱ با تاخیر ارسال میشوند (با احتمال ۵ درصد). سناریو ۲- فقط محصولات عرضهکننده ۲ با تاخیر ارسال میشوند (با احتمال ۲۵ درصد).سناریو ۳-اختلال به طور همزمان درفرآیند عرضه هر دو تامین کننده با احتمال ۱.۲۵ درصد رخ میدهد و تنها استراتژی کاهش ریسک برای غلبه بر این اختلال، استفاده از موجودی اضطراری در مراکز توزیع است. سناریو ۴-با احتمال ۶۸.۷۸ هیچ اختلالی در شبکه وجود ندارد. همانطور که مشاهده میشود فرمول مساله جدید از مفهوم مسیرهای بالقوه، به دلیل توانایی تنظیم شدن با زنجیره های تامین پیچیده استفاده میکند.
طبق نتایج بدست آمده پیشنهاد میشود کارخانهSMAC باید عرضهکننده ۲ را به عنوان تامین کننده اصلی چرخ انتخاب کند و محصولات را فقط به بازار ۱و۲و۳ عرضه کند و نیز پیشنهاد میشودSMAC از استراتژیهای کاهش ریسک زیر استفاده کند:
۱-تسهیلات و عرضهکنندگان جایگزین، باید مراکز توزیع و عرضهکنندگان چرخ را تکمیل کنند که در این حالت تامین کننده ۱ و مرکز توزیع ۲ به عنوان مکمل تسهیلات زنجیره تامین محسوب میشوند اگرچه به عنوان تسهیلات اصلی محسوب نمیشوند ولی نگهداری آنها برای مقابله با ریسک عرضه در زنجیره بسیار مهم است.
۲- موجودی اضطراری باید در مراکز توزیع ۱ در نظر گرفته شود. بخشی از موجودی اضطراری زمانیکه عرضهکننده۲دچار اختلال است استفاده میشود و کل موجودی اضطراری زمانیکه هر دو عرضهکننده ۱و۲ دچار اختلال میشوند استفاده میشود.
بحث در مورد مدل:
در این بخش، مدل پیشنهاد شده با در نظر گرفتن تابع هدفی که هدف آن حداکثر سود مورد انتظار است، حل میشود. و در این مساله احتمال سناریوهای ۴و۳و۲و۱ به ترتیب برابر ۰.۶۸۷۵و.۰.۰۱۲۵و ۰.۰۵و ۰.۲۵ فرض میشود. شکل زیر ساختار شبکه زنجیره تامین در سناریوهای مختلف را نشان میدهد.برای اختصار کارخانهها را از شبکه را حذف شدهاند و هزینه هر واحد ظرفیت ذخیره برابر با ۰.۰۱ در نظر گرفته میشود.
سود زنجیره تامین در مدل برابر با ۳۰۱۳۶.۲۲ درنظر گرفته میشود. و بیشترین زمان عرضه کالا و بیشترین تقاضای برآورد نشده به ترتیب برابر با ۲۵۰۶.۴۸ و ۷۱۲۰ در نظر گرفته میشود. انتظار میرود که مدل از مسیرهایی که از عرضهکننده ۲ نشات میگیرد استفاده کند زیرا هزینههای تولید پایین است و قابلیت اطمینان زیاد است. در مرحله بعدی هزینه هر واحد ظرفیت ذخیره از ۰.۰۱ به ۰.۲ افزایش مییابد. که با افزایش هزینههای ظرفیت، مدل مساله عرضهکننده ۱ را از ساختار شبکه کنار میگذارد. به دلیل احتمال کم آسیب دیدگی عرضهکننده ۲، زنجیره جدید ترجیح میدهد ذخیره اضطراری نداشته باشد. که در این حالت استراتژی زیر پیشنهاد میشود.
۱-هنگامیکه عرضهکننده ۲ مختل میشود از استراتژی Do nothing استفاده کنید. که سود آورترین استراتژی محسوب میشود.
اکنون احتمال سناریوهای ۱و۲و۳و۴ را .۰.۶۸۷۵و ۰.۰۱۲۵. و۰.۲۵و ۰.۰۵ در نظر گرفته میشود که هزینههای تولید افزایش مییابد و نیز قابلیت اطمینان زمان ارسال محصولات افزایش مییابد. که نسبت به مفرضات مساله قبلی منطقی تر به نظر میرسد. شکل زیر ساختار بهینه زنجیره تامین و جریان محصولات را در سناریوهای مختلف در این مساله نشان میدهد.
هنگامیکه احتمال خرابی عرضهکننده ۲ از ۰.۰۶۲۵ به ۰.۲۶۲۵ افزایش مییابد. مدل مساله تصمیم به فعال کردن بعضی از مسیرهای نشات گرفته از عرضهکننده ۱ میکند و مقداری موجودی اضطراری برای مصرف در حالتیکه عرضهکننده ۱ دچار اختلال شده است، در نظر میگیرد. که در این حالت استراتژیهای کاهش ریسک برای زنجیره به صورت زیر در نظر گرفته میشود
۱-وقتی که دومین عرضهکننده دچار اختلال شود اولین عرضهکننده درسناریو ۲ به جای عرضهکننده اصلی جایگزین خواهد شد. که در این سناریو هر دو مرکز اصلی و مکمل توزیع، برای توزیع محصولات به بازارها استفاده خواهند شد.
۲- موجودی اضطراری از محصولات فراهم شده توسط دومین عرضهکننده، باید در اولین مرکز توزیع ذخیره شود. بخشی از این موجودی در سناریو ۲(عرضهکننده ۲ دچار اختلال شود) استفاده خواهد شد و کل موجودی برای سناریو سوم (هر دو عرضهکننده دچار اختلال شده اند) استفاده خواهد شد
سود زنجیره در این مدل ۲۳۹۶۵.۵۵ است و بیشترین زمان عرضه کالاها و بیشترین تقاضای عرضه نشده به ترتیب برابر ۱۸۷۳.۱۶ و ۷۱۲۰ است و قابلیت اطمینان بالای عرضهکننده ۱، موجب جذابیت این عرضهکننده میشود.
در مرحله بعدی تابع هدف دوم به مدل مساله اضافه میشود که موجب افزایش پاسخگویی زنجیره تامین با افزایش سرعت عرضه محصولات به بازارها میشود. با در نظر گرفتن وزن ۱ برای هر دو تابع هدف اول و دوم مدل، شبکه و جریان اطلاعات این زنجیره در سناریوهای مختلف به صورت شکل زیر خواهد بود.
در این مساله با در نظر گرفتن تابع هدف دوم، مدل تلاش میکند تا بیشترین تقاضای برآورد نشده را کاهش بدهد. که مقدار تقاضا برآورد نشده در بازار ۳ در مساله قبلی برابر ۷۱۲۰ و در این مساله برابر ۵۰۹۰ است. بدین منظور مدل باید مسیر برای بازار ۳ در سناریو ۳ را فعال کند. طولانیترین مسیر در ساختار این شبکه برای عرضه محصولات به بازارها برابر ۱۸۷۳.۱۶ میباشد. در اینجا همان استراتژی کاهش ریسک مساله قبلی را میتوان پیشنهاد داد. معمولا مسیرهایی که از اولین عرضهکننده نشات میگیرند، کوتاهتر هستند و تعداد مسیرهای فعال در این حالت افزایش مییابد، و طولانیترین مسیر برای عرضه محصولات به بازارها به ۱۳۳۹.۳۷ کاهش مییابد. در این حالت اولین و دومین عرضهکننده به عنوان عرضهکننده اصلی محسوب میشوند. استراتژی کاهش ریسک در این حالت به صورت زیر بیان میشود.
بخشی از موجودی اضطراری در سناریو ۲ برای خدمت رسانی به بازار ۴ و مقدار زیادی از موجودی اضطراری در سناریو سوم برای خدمت رسانی به دومین و سومین بازار استفاده میشود.
اکنون وزن عبارت دوم تابع هدف را از ۵ به ۲۰ افزایش میدهیم که در این حالت پاسخگویی زنجیره تامین از لحاظ کردن مزایای اقتصادی مهمتر است. همانطور که در شکل زیر مشاهده میشود خردهفروش ۴ ار ساختار شبکه حذف شده است و فقط یک مسیر نشات گرفته از تامین کننده ۲ به خردهفروش ۴ محصولات را عرضه میکند لذا مسیرهای مربوط به عرضهکننده ۲ طولانی هستند و تنها راه کم کردن زمان ارسال محصولات به بازارها در زنجیره تامین، حذف بازار ۴ از زنجیره تامین میباشد. با حذف خردهفروش ۴ از زنجیره تامین، زمان فرآوری محصولات از ۱۳۳۹.۳۷ به ۷۵۶.۳۷ کاهش مییابد.
در این حالت استراتژی کاهش ریسک به صورت زیر بیان میشود.
کل موجودی اضطراری در دومین و سومین سناریو برای خدمت رسانی به دومین و سومین بازار باید استفاده شود.
رویکرد رباست:
در مدل پیشنهاد شده سود زنجیره تامین در سناریوهای مختلف متفاوت میباشد. هدف مدل پیشنهاد شده در این مقاله به حداکثر رساندن سود مورد انتظار زنجیره تامین است. اما مقدار سود بدست آمده در زنجیره تامین در سناریوهای مختلف با مقدار سود مورد انتظار متفاوت است. بسیاری از پژوهشگران که در زمینه مدیریت ریسک طراحی شبکه زنجیره تامین فعالیت داشتند این میزان انحراف را نادیده گرفتهاند و فقط مقدار تابع هدف را بهینه کردهاند.(میرحسنی ۲۰۱۱، سانتوسو و همکاران ۲۰۰۵، کاردونا ۲۰۱۰) و از تکنیک برنامهریزی تصادفی برای مدل کردن مساله استفاده کردهاند. برای کنترل انحراف تابع هدف از مقدار مورد انتظار در سناریوهای مختلف، روشهای بهینه سازی استوار پیشنهاد می-شوند. مولوی و همکاران (۱۹۹۵) اولین فعالیت را در زمینه بهینه سازی رباست انجام دادند. بمنظور به حداکثر رساندن مقدار مورد انتظار از تابع هدف، مقدار انحراف معیار تابع هدف را در سناریوهای مختلف کاهش دادند. لی و همکاران(۲۰۰۰) یک مدل بهینه سازی رباست جدید بمنظور کم کردن واریانس در این گونه مسائل ارائه دادند. زنجانی و همکاران ۲۰۱۰ و گلپینار و همکاران ۲۰۰۳ از روشهای مختلفی برای به حداقل رساندن واریانس تابع هدف در مساله طراحی شبکه زنجیره تامین استفاده کردند. پنگ و همکاران ۲۰۱۱ تلاش کردند تا عملکرد مساله را در بدترین حالت بهینه کنند و همچنین تابع هدف در نظر گرفته شده عملکرد زنجیره تامین را بهبود میدهد و محدودیتهای جدیدی به مدل اضافه میکند. این محدودیتها تضمین میکند که عملکرد زنجیره در هر سناریو بیشتر ازp درصد از مقدار بهینه منحرف نمیشود. این روش را تکنیک p- رباست مینامند. این روش تلاش میکند عملکرد بد زنجیره را بهبود بدهد و احتمالی برای سناریوهای مختلف در نظر نمیگیرد. بنابراین با استفاده از روش p-رباست عملکرد زنجیره در سناریوهای مختلف میتواند با یک انحراف معیار بالا و مقدار مورد انتظار کم محاسبه شود. برای برطرف کردن این مساله، یک مدل بهینه سازی رباست به نام p-رباست تجدیدنظر شده پیشنهاد شد. این روش نه تنها بدترین حالت را با تحمیل یک کران پایین برای عملکرد سیستم در هر سناریو بهبود میدهد بلکه مقدار مورد انتظار را با حداقل کردن انحراف معیار عملکرد مساله بهبود میدهد. لذا از این تکنیک در این مساله استفاده شده است.
تابع هدف فوق با حذف کردن سایر سناریوهای مساله، به بررسی بهترین عملکرد زنجیره تامین در سناریو s میپردازد. که منجر به کسب بیشترین سود میشود. تابع هدف Z’’’ ساختار شبکه زنجیره تامین و جریان محصولات را در زنجیره بمنظور حداقل کردن تفاوت سود بدست آمده از زنجیره در سناریوهای مختلف و بیشترین سود در سناریو s را معین میکند. محدودیتهای این تابع هدف تعیین میکند که سود زنجیره در هر سناریو باید حداقل بیشتر از p درصد از بیشترین سود بدست آمده باشد.
نتایج محاسباتی:
در این مرحله به بررسی عملکرد روش p-رباست پنگ و همکاران(۲۰۱۱) پرداخته شده است. با در نظر گرفتن احتمالهای ۰.۱و ۰.۳و ۰.۰۳و ۰.۵۷ برای سناریوهای ۱و۲و۳و۴ و با استفاده از جداول و نمودارهای موجود در مقاله نتایج زیر بدست میآید.
همانطور که مشاهده میشود مدل پیشنهاد شده همیشه دارای انحراف معیار کم و نیز سود بیش تر از مقدار قابل انتظار است. با کاهش p و متعاقبا افزایش ناحیه شدنی از مدل ریاضی، میانگین سود روش پیشنهاد شده شروع به پیشرفت میکند و برعکس میانگین سود تکنیک p-رباست کاهش مییابد. با کاهش مقدار p عملکرد روش پیشنهاد شده بهتر از روش p-رباست میشود همانطور که در نمودار فوق مشخص است. روش پیشنهادی به اندازه ۱۴۱۱و ۲۵۳۰ واحد به ترتیب در میانگین و انحراف شاخصها بهتر از p-رباست عمل میکند. با تغییر احتمال سناریوهای ۱و۲و۳و۴ به ۰.۱ و ۰.۲۵ و ۰.۰۰۲۵و ۰.۷۳۷۵ و روش پیشنهادی ۱۵۱۳۷و ۲۶۶۷۳ واحد بهتر از p-رباست در میانگین و انحراف شاخصها عمل میکند.
زمان حل مساله:
مساله طراحی شبکه زنجیره تامین که شامل تصمیمگیریهای استراتژیک و بلند مدت است، در یک دوره زمانی طولانی حل میشوند. توجه شود که برای حل مسائل استراتژیک مانند طراحی شبکه زنجیره تامین حتی زمان یک ماهه نیز قابل قبول است در حالیکه برای حل مسائلی که شامل تصمیمگیریهای تاکتیکی و عملیاتی مانند(موجودی، برنامه ریزی،...) حتی زمان ۱۰ ساعت غیر قابل قبول است. اندازه مساله و زمان حل آن به صورت خلاصه در مقاله بیان شده است.برای مثال با تعداد۴ عرضهکننده و ۳ کارخانه و ۱۰ مرکز توزیع و ۳۰ خردهفروش و ۲۷۰ مسیر زمان حل مساله به بیش از ۷۲ ساعت طول میکشد.
نتیجهگیری:
۱-در این مقاله یک مدل برای یک زنجیره تامین ۴ سطحی که میتواند توسط سازمان برای شناسایی استراتژی کاهش ریسک و طراحی بهینه زنجیره تامین استفاده بشود، توسعه داده شد و سپس با استفاده از دادههای زنجیره تامین یک شرکت خودروسازی بزرگ به بررسی عملکرد مدل پرداخته شد و از چندین استراتژی کاهش ریسک برای از بین بردن اثرات منفی ریسک روی زنجیره تامین، استفاده شد.
۲-یک مدل مبتنی بر مسیر برای مساله بیان شد که نشان میدهد چگونه یک فرمول مبتنی بر مسیر برای رسیدگی به استراتژیهای مختلف کاهش ریسک مانند تسهیلات پشتیبان، ظرفیت ذخیره سازی محصولات و موجودی اضطراری، توسعه داده شود. ۳-اقدامات مختلفی در ادبیات برای استواری واریانس و انحراف معیار عملکرد زنجیره در بدترین حالت سناریو، معرفی شد. استفاده از این اقدامات با ساخت مدل رباست عملکرد زنجیره را بهبود میدهد. بدترین حالت در زنجیره زمانی اتفاق میافتد که اختلافات زیادی در احتمال سناریوهای مختلف وجود داشته باشد که این حالت با توجه به اختلالات موجود در زنجیره بسیار رایج است. در این حالت ایجاد یک تعادل بین اقدامات پیشنهاد شده برای ایجاد یک راه حل خوب ضروری است.
تحقیقات آتی:
۱-پژوهشهای بیشتر میتواند بر اساس روشهای پیشنهاد شده در این مقاله برای استراتژی کاهش ریسک مانند(توسعه عرضهکنندگان و یا مشارکت در سود) و طراحی زنجیره با ساختارهای شبکه متفاوت صورت بگیرد.
۲-عملکرد اهداف مانند عملکرد اجتماعی یا زیست محیطی، میتواند برای درک چگونگی طراحی زنجیره تامین برای کاهش آسیب دیدگی در برابر محیط خارجی مانند رقابت و عوامل صنعتی مورد استفاده قرار بگیرد. سازمانها باید به تصمیمگیری در مورد چگونگی بهترین مدیریت برای محصولات یا جریانهای برگشتی در زنجیره مانند (بازیافت محصولات پس از استفاده مشتریان ) بپردازند.