بررسی دو مکانیزم قرارداد هماهنگی در زنجیره تأمین
(برای درک بهتر این قسمت پیشنهاد می شود که مطالب ارائه شده توسط خانم جوهری در این وبلاگ در دسته هماهنگی در زنجیره تأمین مطالعه شود.)
مقدمه:
در این مقاله، یک زنجیره تأمین تک محصولی شامل یک تولیدکننده و یک خردهفروش را در نظر میگیریم. فرض میکنیم که تقاضا وابسته به سطح موجودی خردهفروش می باشد. در حالت ناهماهنگ، خرده فروش مقدار سفارش را برای ماکزیمم کردن سود خود تعیین میکند، که معمولا کوچکتر از مقدار تولید اقتصادی تولیدکننده میباشد. در این مقاله طبق مقالات هماهنگی، ابتدا ساختار غیرمتمرکز و سپس ساختار متمرکز بررسی میشوند. در قسمت بعد ساختار تصمیمگیری هماهنگ که ترکیبی از ساختار غیرمتمرکز با تصمیمات بهینه در ساختار متمرکز میباشد، مورد بررسی قرار میگیرند. دو سیاست هماهنگی برای هماهنگ کردن تصمیمات تولیدکننده و خردهفروش ارائه شده است. ابتدا، سیاست تأخیر در پرداخت (credit period) و سیاست تخفیف (quantity discount) بسط داده شده و بعد آن سودهای زنجیره هماهنگ تحت دو سیاست مقایسه شده است.
مفروضات:
1ـ نرخ تقاضا به خردهفروش وابسته به سطح موجودی آنی خردهفروش میباشد.
2ـ نرخ کمبود مجاز نیست.
3ـ زمان تدارک (Lead Time) برابر صفر میباشد.
4ـ تولیدکننده از سیاست lot-for-lot پیروی میکند.
5ـ خردهفروش زمانی بازپرسازی خود را انجام میدهد که تمام موجودی خود را به فروش رسانیده باشد.
6ـ هزینه حملونقل را تولیدکننده تقبل میکند.
موجودی خردهفروش زمانی خالی میشود که نرخ تقاضا وابسته به موجودی تا زمانیکه به صفر میرسد، کاهش یابد.
از آنجایی که نرخ تقاضا برابر کاهش سطح موجودی میباشد، میتوان از سطح موجودی خردهفروش (q(t مشتق گرفت:
b قابلیت انعطاف تقاضا نسبت به سطح موجودی و a پارامتر مقیاس شرایط بازار،
در زمان T، سطح موجودی خردهفروش به صفر کاهش مییابد. طول چرخه بازپرسازی (T) برابر است با:
بررسی ساختارهای تصمیم گیری در مقاله مورد نظر
1ـ ساختار تصمیم گیری غیرمتمرکز
در حالت غیرمتمرکز، هرکدام از اعضای زنجیره تأمین به فکر منافع خود میباشند و سود کل زنجیره اهمیتی برایشان ندارد. بدون هماهنگی، خردهفروش برای بیشینه کردن میانگین سودش، مقدار سفارش(Q) را تعیین میکند.
با جایگذاری مقدار Q بهینه در رابطه سود خرده فروش، میتوان میانگین بهینه سود خرده فروش را بدست آورد.
سود تولیدکننده شامل 5 قسمت: درآمد فروش، هزینه تولید، هزینه بازسازی، هزینه حملونقل و هزینه نگهداری موجودی میباشد.
اگر مقدار بهینه تولید اقتصادی تولیدکننده بدست آمده در رابطه تابع سود تولیدکننده بزرگتر از مقدار بهینه سفارش خردهفروش باشد، تولیدکننده میتواند سود بیشتری وقتیکه خردهفروش بیشتر سفارش میدهد، داشته باشد.
2ـ ساختار تصمیم گیری متمرکز
در این قسمت، فرض می کنیم که یک تصمیم گیرنده داریم و بر کل زنجیره (تولیدکننده و خرده فروش) مدیریت می کند. آنها با همدیگر مقدار سفارشی برای ماکزیمم کردن سود شبکه (channel) را تعیین میکنند. در این نوع تصمیم گیری سود کل زنجیره افزایش می یابد ولی ممکن است یک عضو زنجیره که اکثرا عضو پایین دست است، ضرر کند.
در این paper، با مقایسه دو ساختار غیرمتمرکز و متمرکز به این نتیجه می رسد که در ساختار متمرکز نسبت به غیرمتمرکز سود کل زنجیره افزایش یافته ولی سود خرده فروش نسبت به حالت غیرمتمرکز کاهش یافته و خرده فروش در ساختار تصمیم گیری متمرکز ضرر می کند. بنابراین به دنبال این می باشد که علاوه بر افزایش سود کل زنجیره، سود دو عضو تولیدکننده وخرده فروش افزایش یابد. به همین دلیل ساختار تصمیم گیری هماهنگ با در نظرگرفتن ساختار غیرمتمرکز به همراه تصمیمات بهینه متمرکز به دنبال افزایش سود زنجیره و هر یک از اعضا می باشد که در این مقاله دو قرارداد هماهنگی بررسی و قیاس می شوند.
3ـ ساختار تصمیم گیری هماهنگ
در این قسمت، دو سیاست هماهنگی به نام سیاست تأخیر در پرداخت (credit period policy) و سیاست تخفیف (quantity discount)، برای هماهنگ کردن فعالیتهای تولیدکننده و خردهفروش ارائه شده است.
3ـ1ـ سیاست تأخیر در پرداخت (credit period policy)
تحت هماهنگی، تولیدکننده نیاز داردکه خردهفروش مقدار سفارشش را افزایش دهد تا تولیدکننده بتواند سود بیشتری را بواسطه هزینههای بازسازی حملونقل کمتر کسب کند. از اینرو ممکن است خردهفروش نخواهد مقدار سفارش فعلی خود را بدلیل منافع خود تغییر دهد. بنابراین، تولیدکننده با ایجاد انگیزه و طراحی قراردادها برای خردهفروش میتواند او را راغب به اینکار کند. در این سیاست تأخیر در پرداخت، تأمینکننده یک مقدار سفارش وابسته به دوره تأخیر (M) به خردهفروش پیشنهاد میکند تا او قانع به همکاری و هماهنگی با تولیدکننده شود.
3ـ2ـ سیاست تخفیف (discount policy)
یکی از سیاستهایی که معمولا تولیدکننده برای تشویق خردهفروش به افزایش مقدار سفارش انجام میدهد، سیاست تخفیف (quantity discount)میباشد. هنگامیکه مقدار سفارش خردهفروش بزرگتر از مقدار سفارش ویلسون EOQ باشد، تولیدکننده سود از دست رفته خردهفروش را جبران میکند و احتمالا با دادن پیشنهاد تخفیف روی قیمت عمدهفروشی به خردهفروش تلافی میکند.
3ـ3ـ مقایسه سیاستهای تأخیر در پرداخت (credit period) و تخفیف (quantity discount)
در بخش قبلی، میتوانیم مشاهده کنیم که سیاستهای تأخیر در پرداخت (credit period) و تخفیف (quantity discount) کاملا شبیه هم میباشد. فقط راههای مختلفی را برای جبران ضرر خردهفروش بکار میبرند.
در قسمت تحلیل حساسیت و نتیجه گیری، تغییرات سودهای زنجیره و هر یک از اعضا تحت دو قرارداد هماهنگی و ساختار متمرکز در مقادیر مختلف سفارش را نشان می دهد.
لازم به ذکر است خوانندگان محترم، به منظور دسترسی آسانتر به این سلسله مطالب، میتوانند به بخش هماهنگی در زنجیره تأمین در وبلاگ مراجعه نمایند.